loading...
سیب خنده
جوکر بازدید : 39 یکشنبه 17 خرداد 1394 نظرات (0)

توی یک جمع نشسته بودم بیحوصله بودم

طبق عادت همیشگی مجله را برداشتم ورق زدم مداد لای آن را برداشتم

همینکه توی دلم خواندم سه عمودی

یکی گفت بگو بلند بگو

گفتم یک کلمه سه حرفیه ، از همه چیز برتر است

حاج آقا گفت : پول

تازه عروس مجلس گفت : عشق

شوهرش گفت : یار

کودک دبستانی گفت : علم

حاج آقا پشت سر هم گفت : پول اگه نمیشه طلا ، سکه

گفتم : حاج آقا اینها نمیشه

گفت : پس بنویس مال

گفتم : حاج آقا بازم نمیشه

گفت : جاه

خسته شدم با تلخی گفتم : نه نمیشه

دیدم ساکت شد

مادر بزرگ پیر گفت :عمر

سیاوش که تازه از سربازی آمده بود گفت : کار

محسن خندید و گفت : وام

یکی از آن وسط بلند گفت : وقت

یکی گفت : آدم

دوباره یکی گفت : خدا

خنده تلخی کردم و مداد را گذاشتم سرجایش

اما فهمیدم تا همه شرح جدول زندگی کسی را نداشته باشی حتی یک کلمه سه حرفی آن هم درست در نمی آید

باید جدول کامل زندگیشان را داشته باشی بدون آن همه چیز بی معناست

هرکس جدول زندگی خود را دارد هنوزبه آن کلمه سه حرفی جدول خودم فکر میکنم،،،،،،،

شاید کودک پابرهنه بگوید کفش

کشاورز بگوید برف

لال بگوید حرف

ناشنوا بگوید صدا

نابینا بگوید نور

و من هنوز درفکرم فکر

.

.

.

.

.

.

شما چی فکر میکنید!؟

جوکر بازدید : 21 یکشنبه 17 خرداد 1394 نظرات (0)

[Post_Title]

خبرنگار اعزامی صدا و سیما :

حاج خانوم چند تا اولاد دارین ؟

پیرزن : 5 تا بچه داشتم !

خبرنگار:مگه الان دیگه نداریشون ؟! حاج خانوم!

پیرزن: نه

دوتاشون اسیر شدن ...سه تاشونم مفقود الاثر

خبرنگار:ماشالا به این شیرزن صبور !

کدوم منطقه اسیر یا مفقو الاثر شدن مادر ؟

.

.

.

دوتاشون دختر بودن ،شوهر کردن اسیر شدن

سه تاشم پسر بودن زن گرفتن مفقود الاثر شدن ...

تعداد صفحات : 479

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 958
  • کل نظرات : 32
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 64
  • آی پی امروز : 2
  • آی پی دیروز : 21
  • بازدید امروز : 5
  • باردید دیروز : 29
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 4
  • بازدید هفته : 103
  • بازدید ماه : 387
  • بازدید سال : 5,404
  • بازدید کلی : 157,797